سلام عشقم عمرم نفسم
سلام دوستاي عزيزم
پسر گلم دارو ندارم همه كسم شش ماهگيت مبارك باشه من تو رو عاشقانه دوستت دارم
نفس مامان چند روز پيش من وبابايي شما رو برديم براي واكسن شش ماهگي كه بزني الهي بميرم برات چقدر دردت اومد كاش اون امپولو ميكرد تو چشم من ولي به پاي تو نميزد
وقتي امپول رو بهت زد اولش شوكه شدي وبعد زدي زير گريه ولي خدا رو شكر زياد اذيت نشدي و تب هم نكردي فقط تا دوروز بي حوصله بودي .وبعد از اين كه واكسنت رو زدن بردمت واسه قدو وزن كه قدت 68 سانت و وزنتم 7200 شده بوده دكتر گفت خوبه ولي من اصلا راضي نيستم چون نسبت به بچه هاي همسنت خيلي كوچولويي و من خيلي بابت اين موضوع نگرانم واينكه اصلا شير دوست نداري و نميخوري فقط وقتي كه خوابي ميتونم بهت شير بدم كه بخوري فقط اينطوري ميخوري اخه ماماني من چيكار كنم چرا شير نميخوري همش نگرانم نكنه دارم در حقت كوتاهي ميكنم . نميدونم ديگه بايد چيكار كنم ولي يه چيزي كه هست عاشق غذا خوردني هر چي بهت بدم ميخوري مثل سوپ و سرلاك و.... و مامان بزرگي برات فيريني و حريره بادام درست ميكنه و شما اونا رو ميخوري ولي متاسفانه شير كه هصل كاري هست رو نميخوري .....بگذريم ميريم سراغ عكسات
قبل رفتن به مطب دكتر
تونوبت واكسن بوديم كه خوابت برد
در حال واكسن زدن
الهي من فداي گريه هات بشم عشقم
برگشتن به خونه و بي حالي
وبعداز چند ساعت بهبودي
خوب ديگه فعلا تا همين جا داشته باش بازم برات مينويسم پس فعلا