mohamad parsa

mohamad parsa جان تا این لحظه 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن دارد

عكسايي از خوابيدن جوجه ما

پسر عزيزم شما تو اين عكسها 67 روزه وحاضرت كردم بريم خونه مادربزرگ بابايي كه يك دفعه ديدم خوابت برد فداي اون خوابيدنت بشم كه اينقدر ناز خوابيدي

وحالا عكسهاي71 روزگيت اين عكسارو از تو پشه بندي كه شكل چادر مسافرتي هست ازت انداختم اخه چند روز قبلش شما كنار من خوابيده بودي و حدود ساعت پنج صبح بود كه ديدم داري نق نق ميكني اولش فكر كردم گرسنت شده پا شدم بهت شير بدم كه يك دفعه ديدم روي تنت پراز مورچه شده نميدونم مورچه از كجا اومده بود داشت شما رو ميخورد منم كلي ترسيده بودم تند تند مورچه ها رو از روت بر ميداشتم وميكشتم بعد بابايي رو بيدار كردم و بابايي هم ميخنديد و ميگفت پسرم از بس خوش مزه هست مورچه ها بهش حمله كردن و گفت خوبه صبح بيدار ميشديم و ميديديم محمد پارسا نيست وبعد از تو لونه مورچه ها پيداشت ميكرديم و بعد كلي با هم خنديديم و فرداي اون روز من رفتم برات پشه بند خرديدم و ديگه شبا اون تو ميخوابيدي وبابا بزرگ هم اومد دور تا دور خونمون رو گچ گرفت كه ديگه مورچه نياد سراغت هر چند كه بازم اون گچ ها رو سوراخ كردن و اومدن بيرون و از تو سوراخهاي پشه بند رد شدن و بازم اومدن سراغت ما هم ديگه مجبور بوديم شما تو اتاق خودت تو تختت بخوابونيم ولي بابايي ديگه حساب مورچه ها رو رسيد و سم ريخت تو لونشون و ديگه از خونه ما رفتن ما نميخواستيم اذيتشون كنيم ولي خودشون خواستن ديگه ما بخاطر شما مجبور شديم ديگه


تاریخ : 27 بهمن 1392 - 04:46 | توسط : مامان محمد پارسا جان | بازدید : 1870 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام