سلام عزيز ماماني اينجا مراسم شب ششم از تولدت هست كه ما رسم داريم براي نوزاد انجام ميديم و براي شما هم اين مراسم قشنگ رو انجام داديم و به اين شكل بود كه براي شما لباس سفيد پوشونديم وبه چشم وابروت سرمه زديم و به پشت كمرت يه روسري پر از بادام وگردو وكشمش بستيم و شما رو دست به دست به مهمانها داديم و اين شعر رو برات خونديم . بچه بچه دارم بچه بابا ننه دارم بچه^بچه ميره به مكه توشه راه بچه . وشما تو بغل هر مهموني كه ميرفتي يه كادويي يا پولي توي روسري پشتت ميذاشت و بعداز اين كه تو بغل همه رفتي روسري پشتت رو باز كرديم و از اون تنقلاتي كه پشتت بسته بوديم همه خورديم و خيلي خوش گذشت بهمون وشما خيلي خسته شدي و از خستگي بيهوش شدي تاريخشم22 شهريور بود
محمد پارساي عزيزمون شما درروز17شهريور1392 ساعت 12/55ظهر در بيمارستان ارش به لطف خدا چشم براين دنيا بازكردي و با اومدنت به زندگيمون لطف وصفا دادي و قلبمون رو پراز شادي و شور كردي پسر عزيزم خيلي خوش اومدي به زندگيمون ما شما رواز امام حسين {ع}داريم واميدوارم خودش نگه دارت باشه ميوه زندگي ما